قاموس قرآن جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
نظير اين آيه «وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» نحل: 118 را ميخوانيم و نيز نظير آيه «وَ لَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُوا» (يونس 13) آمده است از اين آيات صريحا فهميده ميشود كه اگر ستم نميكردند هلاك نميشدند، ستم بود كه مرگشان را جلو انداخت.و آيه «وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى وَ لا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتابٍ» (فاطر 11) (يعنى هيچ مادهاى جز با علم او بار بر ندارد و نگذارد و هيچ عمردارى عمر نميكند و از عمر احدى كاسته نميشود مگر آنكه در كتابى است) در بيان مطلب ابهامى باقى نميگذارد. در تفسير الميزان ذيل آيه «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضى أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ» (انعام: 2) اجل اول را كه نكره است، اجل مشروط و اجل دوم را اجل محتوم گرفته و در اين زمينه بتفصيل سخن گفته و وجود دو اجل را اثبات فرموده است.در خصوص اين مطلب روايات زيادى هست كه عدهاى از آنها را مرحوم مجلسى در بحار الانوار ج 5 طبع آخوندى ص 136- 143 نقل كرده است و از جمله از تفسير عيّاشى از امام صادق عليه السّلام نقل ميكند كه حمران از آنحضرت از آيه «ثُمَّ قَضى أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ» پرسيد، فرمود آنها دو اجلاند، اجل مشروط، خدا در آن هر چه بخواهد ميكند و اجل محتوم.نا گفته نماند با در نظر گرفتن آيات و روايات، زيادت و نقصان عمر و تغيير و تبديل آن جاى گفتگو نيست ولى تحليل آن براى نگارنده دشوار است زيرا در علم خداوند براى افراد مردم بيشتر از يك اجل نميتوان فرض كرد، مثلا خدا ميداند كه فلانى با اختيار خود ستم خواهد كرد و آن ستم سبب مرك او در فلان وقت خواهد شد پس براى اين شخص يك اجل بيشتر وجود ندارد، اگر گوئى: در صورتيكه ستم نميكرد زياد عمر مينمود؟