قاموس قرآن جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
گوئيم: خدا ميدانست كه باختيار خود ستم كرده و در آن وقت خواهد مرد، پس يك اجل بيشتر نداشته است وضع اشخاص ديگر اعمّ از خوب و بد از اين فرض معلوم ميشود.در تحقيق اين مطلب آنچه بنظر ميايد اين است كه مراد از اجل محتوم و مسمّى قابليّت بقاء انسان است و مراد از اجل مشروط زوال آن و يا اضافه شدن بر آن، مثلا بچراغى يك ليتر نفت ريختهايم ميگوئيم: مدّت روشن بودن اين چراغ دو ساعت است.، بشرط آنكه باد آنرا در اثناء خاموش نكند و يا نفت تازه بر آن نريزند. يا ميگوئيم اين عمارت ميتواند تا صد سال باقى بماند مشروط بر آنكه زلزله ويرانش نكند و يا هر سال تعمير نكنند.معلوم است آمدن باد و اضافه شدن نفت، همچنين آمدن زلزله و يا تعمير عمارت، دو ساعت و صد سال را كم و يا زياد خواهد كرد امّا قطع نظر از آنها مدّت چراغ دو ساعت و مدت عمارت صد سال است.هكذا ميگوئيم: يك فرد انسان كه خدا آفريده، وجودش استعداد آنرا دارد كه بطور عادى هفتاد سال زندگى كند، بشرط اينكه مرض و با نگيرد و ... بنا بر اين سخن، اجل حتمى قابليّت بقاء و اجل مشروط بر هم خوردن آن قابليت در اثر عوامل است، و امّا اينكه اين شخص در علم خدا با اجل حتمى خواهد مرد يا با مشروط، مسئله ديگرى است مثلا در آيه «وَ يُؤَخِّرَكُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى» منظور اين است:شما ميتوانيد با پيروى از دستورات حق، طورى زندگى كنيد كه تا پايان استعداد وجودتان، زنده و در رفاه باشيد بشرط آنكه با ايجاد عوامل ناروائى، اين استعداد را از بين نبريد.اين احتمال بسيار قانع كننده است، ولى باز جاهاى مبهمى براى نگارنده باقى است انشاء اللَّه خدا روشن خواهد فرمود.