مردان علم در میدان عمل جلد 7
لطفا منتظر باشید ...
پس از وفات ميرزاى شيرازى (در 1312 هق ) كه زعامت و مرجعيت شيعه به او رسيد كمترين تغييرى در وضع زندگى او حاصل نشد با اينكه هر ساله وجوهات شرعيه و نذورات بسيارى از سراسر جهان به او مى رسيد اما وى به كمترين بسنده كرد و مانند يكى از فقراى طلاب زندگى مى نمود و به هدايائى كه برايش مى آوردند قناعت مى كرد و چه بسا مى شد كه آن مرجع بزرگ اموال موجود را ميان نيازمندان و طلاب تقسيم مى كرد و براى گذران زندگى خود قرض مى گرفت .و اين ويژگى را به فرزندانش نيز آموخته بود و به فرزندش آيت الله شيخ عبدالله مامقانى فرموده بود:فرزندم كسى كه براى حقوق الهى امين است نبايد بدان دست زند، زيرا اول به مقدار ضرورت زندگى از آن برمى دارد و پس از آن جرات پيدا مى كند و براى تجملات هم از آن استفاده مى كند لذا كسى كه مى خواهد مرتكب گناهى نشود بايد از آغاز ملتزم باشد كه به مقدار ضرورت زندگى هم از آن استفاده نكند.دو هزار و پانصد تومان شاه را به نيازمندان داد و براى خود هيچ بر نداشت وى در امور مالى شديدا احتياط مى كرد هيچگاه هديه اى از پادشاهان و رجال نامى قبول نكرد، يك بار مظفر الدين شاه (2500 تومان ) به خدمتش فرستاد و گفت : (1500 تومان ) نذر سادات و (1000 تومان ) هم نذر طلاب است وى همان روز آن مبلغ بسيار را تقسيم كرد و حتى قرانى براى خود و فرزندان و اهلبيتش برنداشت و آنروز براى گذران زندگيش قرض گرفت با اينكه همسرش علويه و فرزندانش از فضلاى طلاب بودند.(193)علامه تهرانى مى نويسد: من او را درك كردم و روش زندگيش را با چشمانم ديدم و آنچه از زهد و تقوايش ستودم مشاهدات خودم بود و چيزى از اين و آن نقل نكردم اگر كسى او را اعلم زمان نداند نمى تواند اورع و ازهد دورانش نشمارد.(194)