مردان علم در میدان عمل جلد 7
لطفا منتظر باشید ...
رفتارى كه ابوذر با كعب كرد بر عثمان گران آمد به حدى كه سينه اش از غضب گرفت و نزديك بود بتركد عثمان آرزو مى كرد كه كاش اين پيرمرد سركش متجاسر غير ابوذر بود (كه صحابى فداكار پيغمبر است )و او را به سختى مجازات مى كرد. با اين همه نتوانست جلو خشم خود را بگيرد، رو به ابوذر كرده گفت : چقدر مرا اذيت مى كنى از پيش من برو از كشور من و از همسايگى من بيرون برود، ابوذر ديد عثمان خشمناك است گفت : چقدر از همسايگى تو بدم مى آيد! خوب كجا بروم ... مكه نه ، شام نه ، عراق ؟ نه ، مصر؟ نه عثمان هيچكدام اين شهرها را قبول نكرد گفت : اگر به ميل خودم باشد غير اين جاها را قبول نمى كنم حالا كه اصرار دارى هر كجا دلت مى خواهد مرا بفرست ... عثمان خطاب به مروان و درباريها كرده گفت : ابوذر را از اينجا بيرون كنيد و او را سوار شترى كنيد كه پالان چوبى به روپوش داشته باشد و با خشونت تمام او را تا ربذه ببريد آنجا بايد كسى مونسش نباشد تا خدا چه بخواهد، متملقين و چاپلوسها هم با عصا ابوذر را ازخانه بيرون كردند.(216)