بيا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد ثواب روزه و حج قبول آن کس برد مقام اصلى ما گوشه خرابات است بهاى باده چون لعل چيست جوهر عقل نماز در خم آن ابروان محرابى فغان که نرگس جماش شيخ شهر امروز به روى يار نظر کن ز ديده منت دار حديث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ اگر چه صنعت بسيار در عبارت کرد هلال عيد به دور قدح اشارت کرد که خاک ميکده عشق را زيارت کرد خداش خير دهاد آن که اين عمارت کرد بيا که سود کسى برد کاين تجارت کرد کسى کند که به خون جگر طهارت کرد نظر به دردکشان از سر حقارت کرد که کار ديده نظر از سر بصارت کرد اگر چه صنعت بسيار در عبارت کرد اگر چه صنعت بسيار در عبارت کرد