به آب روشن مى عارفى طهارت کرد همين که ساغر زرين خور نهان گرديد خوشا نماز و نياز کسى که از سر درد امام خواجه که بودش سر نماز دراز دلم ز حلقه زلفش به جان خريد آشوب اگر امام جماعت طلب کند امروز خبر دهيد که حافظ به مى طهارت کرد على الصباح که ميخانه را زيارت کرد هلال عيد به دور قدح اشارت کرد به آب ديده و خون جگر طهارت کرد به خون دختر رز خرقه را قصارت کرد چه سود ديد ندانم که اين تجارت کرد خبر دهيد که حافظ به مى طهارت کرد خبر دهيد که حافظ به مى طهارت کرد