در نمازم خم ابروى تو با ياد آمد از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار باده صافى شد و مرغان چمن مست شدند بوى بهبود ز اوضاع جهان مي شنوم اى عروس هنر از بخت شکايت منما دلفريبان نباتى همه زيور بستند زير بارند درختان که تعلق دارند مطرب از گفته حافظ غزلى نغز بخوان تا بگويم که ز عهد طربم ياد آمد حالتى رفت که محراب به فرياد آمد کان تحمل که تو ديدى همه بر باد آمد موسم عاشقى و کار به بنياد آمد شادى آورد گل و باد صبا شاد آمد حجله حسن بياراى که داماد آمد دلبر ماست که با حسن خداداد آمد اى خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد تا بگويم که ز عهد طربم ياد آمد تا بگويم که ز عهد طربم ياد آمد