غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

شمس الدین محمد حافظ شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



  • دوش مي آمد و رخساره برافروخته بود
    رسم عاشق کشى و شيوه شهرآشوبى
    جان عشاق سپند رخ خود مي دانست
    گر چه مي گفت که زارت بکشم مي ديدم
    کفر زلفش ره دين مي زد و آن سنگين دل
    دل بسى خون به کف آورد ولى ديده بريخت
    يار مفروش به دنيا که بسى سود نکرد
    گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ
    يا رب اين قلب شناسى ز که آموخته بود

  • تا کجا باز دل غمزده اى سوخته بود
    جامه اى بود که بر قامت او دوخته بود
    و آتش چهره بدين کار برافروخته بود
    که نهانش نظرى با من دلسوخته بود
    در پى اش مشعلى از چهره برافروخته بود
    الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود
    آن که يوسف به زر ناسره بفروخته بود
    يا رب اين قلب شناسى ز که آموخته بود
    يا رب اين قلب شناسى ز که آموخته بود


/ 496