نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
الحسن و الحسين [عليهما السلام] إلى أمير المؤمنين عليه السلام، فكلّماه فيه، فخلى سبيله، فقالا له: يبايعك يا أمير المؤمنين فقال: أو لم يبايعني بعد قتل عثمان لا حاجة لي في بيعته إنّها كفّ يهوديّة، لو بايعني بكفّه لغدر بسبّته. (1) أما إنّ له إمرة كلعقة الكلب أنفه، و هو أبو الأكبش الأربعة، و ستلقى الأمّة منه و من ولده موتا أحمر (2) كردن خواست حسن و حسين را، عليهما السّلام، وا امير مؤمنان، عليه السّلام. پس گفتند ايشان براى او، پس رها كرد [عليه السّلام]، او را به راه او. پس او را گفتند بيعت [مى]كند به تو اى امير مؤمنان پس گفت: اى او بيعت نكرد به من پس از كشتن عثمان نيست حاجت مرا در بيعت او. بدرستى كه آن: [بيعت] پنجهاى جهودى است او را به غدر، اگر بيعت كرد به من به دست خود هر آينه غدر كرد به دبر خود. (1) بدان بدرستى كه او را امارتى باشد چون ليسيدن سگ بينى خود [را]، و او پدر چهار كبش است: مهتر عبد الملك و وليد و سليمان و هشام فرزند[ان] او، و زود بود [كه] فرا رسد به امّت از او و از فرزندان او مرگى سخت، يعنى قتل و دشوارى و ريختن خون. (2)