نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
فأحصاكم عددا، و وظّف لكم مددا، في قرار خبرة، و دار عبرة، أنتم مختبرون فيها، و محاسبون عليها. (5) فإن الدّنيا رنق مشربها، ردغ مشرعها، يونق منظرها، و يوبق مخبرها. (6) غرور حائل، وضوء آفل، و ظلّ زائل، و سناد مائل، حتّى إذا أنس نافرها، و اطمأنّ ناكرها، قمصت بأرجلها، و قنصت بأحبلها، و أقصدت بأسهمها، و أعلقت المرء أوهاق المنيّة قائدة له إلى ضنك المضجع، و وحشة المرجع، و معاينة المحلّ و ثواب العمل. (7) و كذلك الخلف بعقب السّلف، لا تقلع المنيّة اختراما، و لا يرعوي الباقون اجتراما. يحتذون مثالا، و يمضون بشمرد شمردنى، و مقدّر كرد مر شما را مدّت عمر در آرام گاه آزمايش، و سراى اعتبار گرفتن، شما آزمودگانيد در وى، و حساب كردگانيد بر او. (5) پس بدرستى كه دنيا ناخوش است جاى آشاميدن او، آميخته به گل و تول [است] آبشخور، عجب آورد جاى نگرستن او، و هلاك كند جاى خبر آن. (6) فريبنده[يى] گردنده، و روشنى[يى] فرو شونده، و سايه[يى] زايل شونده، و پشت دهنده[يى] چسبيده، تا كه چون انس گيرد رمنده آن، و آرام گيرد ناشناسنده آن بيندازد به پاىهاى خود، و شكار كند به رسنها و دامهاى خود، و قصد كند و رساند به [او] تيرهاى او، و در آويزد [به] مرد كمندهاى مرگ [را]، كشنده مر او را وا خوابگاه تنگ و بازگشت ترسناك، و رو با ر و ديدن و معاينه محلّ جزا، بهشت يا دوزخ، و پاداش عمل و كردار. (7) و همچنين [است]، و اپسين[يان] در پى پيشينگان و گذشتگان، [باز نايستد مرگ] از بيخ [بركندن] و قطع كردن، و منز[جر] نشوند ماندگان [از] جرم كردن،