نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
انقطاع الخلق إلى المخلوقين برغبتهم، لا يقطعون أمد غاية عبادته، و لا يرجع بهم الاستهتار بلزوم طاعته، إلّا إلى موادّ من قلوبهم غير منقطعة من رجائه و مخافته. (39) لم تنقطع أسباب الشّفقة منهم، فينوا في جدّهم، و لم تأسرهم الأطماع فيؤثروا و شيك السّعي على اجتهادهم. (40) و لم يستعظموا ما مضى من أعمالهم، و لو استعظموا ذلك لنسخ الرّجاء منهم شفقات و جلهم، و لم يختلفوا في ربّهم باستحواذ الشّيطان عليهم. (41) و لم يفرّقهم سوء التّقاطع، و لا تولّاهم غلّ التّحاسد، و لا شعّبتهم مصارف الرّيب، و لا نكنند مدّت غايت عبادت او [را]، و باز نمىگرداند ايشان را حريص شدن به لازم شدن طاعت او مگر وا [استعداد] غير منقطع شونده دلهاى ايشان از اميد او و ترس او. (39) منقطع و بريده نشد سببهاى خوف و ترس ايشان تا سستى كنند در كوشش ايشان، و اسير نكرد ايشان را طمعها تا برگزينند زودى سعى [در دنيا] بر كوشش [دايمى] ايشان [در آخرت]. (40) و بزرگ نشمرند آنچه بگذشت از عملهاى ايشان، و اگر بزرگ شمردندى آن را ناپديد كردى اميد [كه] از [جانب] ايشان [است] ترسهاى خوف ايشان، و اختلاف نكنند در پروردگار خويش بسبب دريافتن شيطان بر ايشان. (41) و جدا نكند شان بدى برده شدن از يكديگر به عداوت، و مستولى نشد بر ايشان حسد بردن بر يكديگر، و جدا نكند ايشان را گرديدنهاى روزگار به مرگ، و قسمت نكرد ايشان را صنفهاى