نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
أثباجها، و ترغو زبدا كالفحول عند هياجها. (44) فخضع جماح الماء المتلاطم لثقلها، و سكن هيج ارتمائه إذ وطئته بكلكلها، و ذلّ مستخذيا، إذ تمعّكت عليه بكواهلها. (45) فأصبح بعد اصطخاب أمواجه، ساجيا مقهورا، و في حكمة الذّلّ منقادا أسيرا، و سكنت الأرض مدحوّة في لجّة تيّاره، و ردّت من نخوة بأوه و اعتلائه، و شموخ أنفه و سموّ غلوائه، و كعمته على كظّة جريته، فهمد بعد نزقاته، و لبد بعد زيفان و ثباته. (46) فلمّا سكن هيج الماء آن، و به هم مىآرد به هم اندازند[ه]هاى پشتههاى آن، و كف مىكرد كف كردنى هم چو گشنها نزديكها انگيختن آن. (44) پس حقير شد سركشى آب به هم كوبنده براى گرانى بار آن زمين، و آرام گرفتها انگيختن انداخته شدن آن، چو به پاى بسپرد او را به سينه آن، و حقير شد [آب و] فروتنى كننده چو مراغه كرد [زمين] بر او به شانههاى خود. (45) پس گشت [آب]- پس از بانگ و فرياد كردن موجهاى او- ساكن [و] قهر كرده، و در حلقه لگام ذلّت مطيع [و] اسير [شده]، و ساكن شده زمين گسترده در معظم موج او، و باز گردانيد [آب را] از بزرگى فخر او و بلندى او، و بلندى بينى او [به واسطه گردن كشى]، و [از] بلند شدن از حد [گذشتن] او، و دهن بند كرد او را بر درشتى رفتن او، پس فرو نشست بعد از برجستن او، و بر هم نشست پس از خراميدن و ثبات او. (46) پس آن گاه كه آرام گرفت ها انگيختن آب در زير كنفهاى زمين، و برداشت مرتفعات كوههاى بلند بر دوشهاى آن،