نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
رجلا منهم (7) يا أهل الكوفة، منيت منكم بثلاث و اثنتين: صمّ ذوو أسماع، و بكم ذوو كلام، و عمي ذوو أبصار، لا أحرار صدق عند اللّقاء، و لا إخوان ثقة عند البلاء. (8) تربت أيديكم يا أشباه الإبل غاب عنها رعاتها كلّما جمعت من جانب تفرّقت من آخر. (9) و اللّه لكأنّي بكم فيما أخال: أن لو حمس الوغى، و حمي الضّراب، قد انفرجتم عن ابن أبي طالب انفراج المرأة عن قبلها. (10) و إنّي لعلى ده را از شما و بداد مردى از ايشان. (7) اى اهل كوفه مبتلا كردند مرا از شما به سه چيز [كه در شما هست] و دو چيز [كه در شما نيست]: [و امّا آن سه كه موجود است در شما اين است]: كرانى [هستيد] خداوندان گوشها[ى] شنوايىها، و گنگانى خداوندان سخن، و كورانى خداوند[ان] بينايىها، [و آن دو خصلت كه در شما نيست]: نه آزاد مردانى [هستيد] راست نزديك كار زار، و نه برادران اعتماد و استوارى نزديك بلا. (8) خاك آلوده باد [د]ستهاى شما اى مانندههاى شتر كه غايب شود از آن نگه بانان آن هر گاه كه جمع گردند از جانبى جدا شوند از [جانبى] ديگر. (9) و به حقّ خدا گويى كه من مىنگرم به شما در آنچه گمان مىبرم اگر گرم شود حربگاه، و گرم شود سخت زدن، بدرستى كه باز شدهايد از پسر ابو طالب چون باز شدن زن از قبل [و] فضيحت او. (10) و بدرستى كه من بر گواهم