نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
كائن من الدّنيا عن قليل لم يكن، و كأنّ ما هو كائن من الآخرة عمّا قليل لم يزل، و كلّ معدود منقض، و كلّ متوقّع آت، و كلّ آت قريب دان. (3) منها: العالم من عرف قدره، و كفى بالمرء جهلا ألّا يعرف قدره، و إنّ من أبغض الرّجال إلى اللّه [تعالى] لعبدا و كله اللّه إلى نفسه، جائرا عن قصد السّبيل، سائرا بغير دليل، إن دعي إلى حرث الدّنيا عمل، أو إلى حرث الآخرة كسل كأنّ ما عمل له واجب عليه، و كأنّ ما ونى فيه ساقط عنه (4) منها: و ذلك زمان لا ينجو فيه إلّا كلّ مؤمن نومة، إن آنچه حاصل و بودنى است از دنيا از اندكى زمان نزديك نبود، و گويى كه آنچه آن بودنى است از آخرت از زمان نزديك و اندك بزودى ببود و دائم گشت، و هر شمردهاى به آخر رسنده بود، و هر چشم دارندهاى آينده بود، و همه آينده نزديك شونده.(3) [بعضى از آن خطبه است] عالم آن كس است كه بشناخت قدر خود را، و پسنده است به مرد، نادانى كه نشناسد قدر و اندازه خود را، و بدرستى كه از دشمنترين مردمان وا خدا بندهاى است كه فرو گذاشت او را خدا وا نفس خو[د]، گردنده از راه راست، رونده بىدليل و راهبر، اگر بخوانند وا كشتزار دنيا عمل و كار كند، يا وا كشت زار آخرت كاهلى كند، گوئى كه آنچه كند مر او را براى او واجب است بر او، و گوئى كه آنچه تقصير كرد در او افتاده است از او. (4) [بخشى ديگر از آن خطبه] و آن زمانى باشد كه نجات نيابد در او جز هر مؤمنى ضعيف [و] بى آوازه، اگر حاضر شود