نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
أن ينزل بهم، يحسر الحسير، و يقف الكسير، فيقيم عليه حتّى يلحقه غايته إلّا هالكا لا خير فيه. (2) حتّى أراهم منجاتهم و بوّأهم محلّتهم، فاستدارت رحاهم، و استقامت قناتهم. (3) و ايم اللّه، لقد كنت من ساقتها حتّى تولّت بحذافيرها، و استوسقت في قيادها، ما ضعفت، و لا جبنت، و لا خنت، و لا وهنت، و ايم اللّه، لأبقرن الباطل حتّى أخرج الحقّ من خاصرته (4) [قال الرضى، رحمه الله]: و قد تقدم مختار هذه الخطبة، إلا أنني وجدتها في هذه الرواية على خلاف ما سبق من زيادة او نقصان، فأوجبت الحال إثباتها ثانية. بايستد شكسته [پريشان]، پس اقامت مىكرد بر او [حجّت را] تا كه برساند او [را به] نهايت [فطرت] او [كه اسلام است]، مگر هالك [كه] نيست خير در او. (2) تا فرا نمود ايشان را جاى رستگارى ايشان، و جاى داد ايشان را جاى فرود آمدن ايشان، پس در گردش آمد مراد آسياى ايشان، و راست شد سرنيزه ايشان. (3) و سوگند مىخورم به خدا بدرستى كه بودم از رانندگان [پس] ايشان تا كه پشت فرو كردند [كافران به دين خود] به همه آن، و فراهم آمد[ند] و تمام شد[ند] در كشيدن ايشان [به دين اسلام]، ضعيف نشدم من و نه بد دل شدم، و خيانت نكردم و سست نشدم. و سوگند مىخورم به خدا هر آينه بشكافتم باطل را تا كه بيرون آوردم حقّ را از شاكله و عادت او. (4) [سيّد رضى الّدين رضى الله عنه فرمود]: و بدرستى كه پيش فرا رفت برگزيده اين خطبه، مگر كه من يافتم اين خطبه را در اين روايت بر خلاف آنچه پيش رفت از زيادتى يا نقصانى، پس واجب شد حال ثابت كردن آن دوّم بار.