نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
الميّت من بلادك (4) اللّهمّ سقيا منك تعشب بها نجادنا، و تجري بها و هادنا، و يخصب بها جنابنا، و تقبل بها ثمارنا، و تعيش بها مواشينا، و تندى بها أقاصينا، و تستعين بها ضواحينا، من بركاتك الواسعة، و عطاياك الجزيلة، على بريّتك المرملة، و وحشك المهملة. (5) و أنزل علينا سماء مخضلة، مدرارا هاطلة، يدافع الودق منها الودق، و يحفز القطر منها القطر، غير خلّب برقها، و لا جهام عارضها، و لا قزع ربابها، و لا شفّان ذهابها، حتّى يخصب لإمراعها المجدبون، و يحيا ببركاتها المسنتون، فإنّك تُنْزِلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْد مَا قَنَطُوا، و تَنْشُرُ رَحْمَتَكَ ضعيف را از بندگان تو، و زنده گردانى به آن مرده شده را از شهرهاى تو (4) اى بار خدا آب مىخواهم از تو كه بسيار گياه گردانى بدان زمين پشته ما را، و روان گردانى بدان زمين گو افتاده را، و فراخ سال [گردد] بدان ناحيت و طرف ما، و رو آورد و زيادت شود ميوههاى ما، و زنده شوند بدان چهار پايان ما، و تر شود به آن دورترين زمينهاى ما، و خداوند حشمت شوند سوىهاى زمين ما، از بركتهاى تو كه فراخ است، و عطاء [تو كه] بزرگ [است] و تمام بر آفريدگان تو [كه] فقير و ضعيف[اند]، و [بر حيوانات] رميده و دور شده فرا گذاشته. (5) و فرو فرست بر ما بارانى تر كننده، ريزان بارنده [كه] باز دارد باران پياپى از او [باران] پياپى [ديگر] را [از غايت شدّت]، و باز دارد و د[ر] حركت آورد باران از آن، باران [ديگر] را [از نهايت سرعت]، جز [ابر] فريبنده كه باران نباشد برق او را، و نه آب ريخته ميغ آن، و نه پارهاى باريك از ابر آن، و نه باد سرد سرد [كه] زود ببرد آن را، تا كه فراخ سال شود براى بسيار گياه گشتن آن، قحط رسيدگان [را]، و زنده گرداند به بركات آن، در سال تنگ شدگان [را]، بدرستى كه تو بفرستى باران را پس از آنك نوميد گردند، و پيدا كنى رحمت خود را، و تويى