نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
يشهدها فرقة، حتّى أكلّم كلّا منكم بكلامه. و نادى النّاس، فقال: أمسكوا عن الكلام، و أنصتوا لقولي، و أقبلوا بأفئدتكم إليّ، فمن نشدناه شهادة فليقل بعلمه فيها. (2) ثمّ كلّمهم عليه السّلام بكلام طويل، من جملته أن قال: ألم تقولوا عند رفعهم المصاحف حيلة و غيلة، و مكرا و خديعة: إخواننا و أهل دعوتنا، استقالونا و استراحوا إلى كتاب اللّه سبحانه، فالرّأي القبول منهم و التّنفيس عنهم (3) فقلت لكم: هذا أمر ظاهره إيمان، و باطنه عدوان، و أوّله رحمة، و آخره ندامة.(4) فأقيموا على شأنكم، و الزموا طريقتكم، و عضّوا على الجهاد بنواجذكم، و لا يكى را از شما به سخن او، و آواز داد مردمان را، پس گفت: باز ايستيد از سخن، و گوش داريد گفتار مرا، و رو آريد به دلهاى خود وا من، پس هر كه طلب كرديم ما از او گواهى بايد كه بگويد به علم خود در آن. (2) پس سخن گفت (عليه السلام) با ايشان به سخنى دراز، از جمله آن آنك گفت: اى نگفتيد شما نزديك برداشتن ايشان مصحفها را به چاره و فكر و خيانت، و كيد و فريب ايشان: برادران مااند و اهل دعوت مااند، طلب عفو و اقاله كردند از ما، و طلب راحت و پناه بردند وا كتاب خدا[ى] تعالى، پس راى و تدبير [و] صلاح قبول كردن از ايشان است، و اندوه وا بردن از ايشان (3) پس گفتم مر شما را: اين است گفتار ايشان و امر ايشان [كه] ظاهر او ايمان است، و باطن او بيدادى و ظلم، و اوّل او رحمت و آخر او پشيمانى. (4) پس اقامت كنيد بر كار خود، يعنى جهاد، و ملازم باشيد راه خود را، و به دندان گيريد بر جهاد كردن به دندانهاى پسين خود، و التفات نكنيد وا بانگ كنند[هاى] كه بانگ كرد، اگر اجابت