نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
بنا يستعطى الهدى و بنا يستجلى العمى. (3) ألا إنّ الأئمّة من قريش غرسوا في هذا البطن من هاشم، لا تصلح الإمامة على سواهم، و لا تصلح الولاة من غيرهم. (4) منها: آثروا عاجلا و أخّروا آجلا، و تركوا صافيا، و شربوا آجنا.- كأنّي أنظر إلى فاسقهم و قد صحب المنكر فألفه، و بسىء به و وافقه، حتّى شابت عليه مفارقه، و صبغت به خلائقه، ثمّ أقبل مزبدا كالتّيّار لا يبالي ما غرّق، أو كوقع النّار في الهشيم لا يحفل ما حرّق (5) را. (3) بدان بدرستى كه امامان از قريش[اند كه] در نشاندهاند در اين شكم و قبيله از هاشم، صلاح نباشد امامت بر جز ايشان، و صلاح نباشد امارت از غير ايشان. (4) [بعضى ديگر از اين خطبه است] اختيار كردند [بنى اميّه] نفع دنيا را، و با پس داشتند نفع آخرت را، و بگذاشتند صافى و خالص را، و آشاميدند تيره و رنگ بگرديده و حرام را، گويى كه نظر مىكنم وا فاسق ايشان يعنى معاويه و بدرستى كه يار شد منكر را پس الفت گرفت او [را]، و انس گرفت به آن و موافقت كرد، تا سفيد شد بر او موى سر او، و رنگ فرا گرفت بدان [منكر] طبيعت او، پس رو آورد كف كننده همچو آشوب دريا باك ندارد آنچه غرق و هلاك كرد، يا همچو افتادن آتش در گياه خشك باك ندارد آنچه بسوزد. (5) كجااند عاقلان در روشنى شونده به چراغها[ى] هدا و