نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
و لها يرضى و يسخط، أنّه لا ينفع عبدا- و إن أجهد نفسه، و أخلص فعله- أن يخرج من الدّنيا، لاقيا ربّه بخصلة من هذه الخصال لم يتب منها. (6) أن يشرك باللّه فيما افترض عليه من عبادته، أو يشفي غيظه بهلاك نفسه، أو يقرّ بأمر فعل غيره، أو يستنجح حاجة إلى النّاس بإظهار بدعة في دينه، أو يلقى النّاس بوجهين. أو يمشي فيهم بلسانين. (7) اعقل ذلك فإنّ المثل دليل على شبهه: إنّ البهائم همّها بطونها، و إنّ السّباع همّها العدوان على غيرها، و إنّ النّساء همّهنّ زينة الحياة الدّنيا و الفساد فيها، إنّ المؤمنين مستكينون. إنّ المؤمنين مشفقون. إنّ المؤمنين خائفون. (8) گيرد، امر و شأن [آن] كه سود نكند بنده- و اگر چه به كوشش دارد نفس خود را، و خالص كند فعل خود را- كه بيرون رود از دنيا، رسنده پروردگار خود را به خصلتى از اين خصلتها[ى ذميمه]، پس توبه نكرده [باشد] از آن. (6) كه انباز آورد به خدا در آنچه واجب كرد بر او از عبادت او، يا شفا دهد خشم خود را به هلاكت نفس خود، يا اقرار كند به كارى كه كرد با غير خود، يا بر آمدن خواهد حاجتى وا مردمان به ظاهر گردانيدن بدعتى در دين خود، يا فرا- رسد مردمان را به دو روى، يا برود در ميان ايشان به دو زبان. (7) درياب اين [مثل] را بدرستى كه مانند، دليل باشد بر مانند آن: بدرستى كه چهار پايان را قصد و غم ايشان شكمهاى ايشان باشد، و بدرستى كه ددگان را قصد ايشا[ن] بد [و] بيدادى باشد بر غير آن، و بدرستى كه زنان قصد ايشان زينت و آرايش زندگانى دنيا باشد و تباهى و فساد در او، بدرستى كه مؤمنان تواضع كنندگان باشند، بدرستى كه مؤمنان ترسندگان باشند، بدرستى كه مؤمنان ترسكاران باشند. (8)