نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
و من لطائف صنعته، و عجائب خلقته، ما أرانا من غوامض الحكمة في هذه الخفافيش الّتي يقبضها الضّياء الباسط لكلّ شيء، و يبسطها الظّلام القابض لكلّ حيّ. (3) و كيف عشيت أعينها عن أن تستمدّ من الشّمس المضيئة نورا تهتدي به في مذاهبها، و يتّصل بعلانية برهان الشّمس إلى معارفها. و ردعها بتلألؤ ضيائها عن المضيّ في سبحات إشراقها، و أكنّها في مكامنها عن الذّهاب في بلج ائتلاقها. (4) فهي مسدلة الجفون بالنّهار على حداقها، و جاعلة اللّيل [است]، و عجايب آفريدن او، آنچه ديديم ما از مشكلات حكمت او در اين شب پرهها، آنك قبض مىكند [ديده] او را روشنى كه گستراننده است مر [ديده] هر چيزى را، و مىگستراند آن را تاريكى [آنك] قبض كنند[ه است] مر هر زندهاى [را].(3) و چه گونه كور گردانيد چشمهاى او را، از آن كه طلب زيادتى كند از آفتاب روشنى دهنده، نورى كه راه يابد به آن در راههاى رفتن آن، و متّصل شود به ظاهر برهان شمس وا شناختن آن [راهها]، و سر باز زد [او سبحانه] آن [شب پره] را- به درخشيدن روشنى آن [خورشيد- از رفتن] در درخشيدن روشنى شمس، و در نهفت داشت او را در جايگاه آن از بد[ر] شدن آن در روشنى درخشيدن آن [شمس] (4) پس آن [خفّاش] فرو گذاشته است پلكهاى چشم