نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
ذكرت الدّنيا و زخارفها. (20) فأعرض عن الدّنيا بقلبه، و أماط ذكرها من نفسه، و أحبّ أن تغيب زينتها عن عينه، لكيلا يتّخذ منها رياشا، و لا يعتقدها قرارا، و لا يرجو فيها مقاما، فأخرجها من النّفس، و أشخصها عن القلب، و غيّبها عن البصر. (21) و كذلك من أبغض شيئا أبغض أن ينظر إليه، و أن يذكر عنده و لقد كان في رسول اللّه (عليه السلام) ما يدلّك على مساوى الدّنيا و عيوبها: إذ جاع فيها مع خاصّته، و زويت عنه زخارفها مع عظيم زلفته. (22) فلينظر ناظر بعقله: أأكرم اللّه محمّدا بذلك أم أهانه فإن قال: أهانه، فقد كذب و اللّه او، ياد آيد مرا دنيا و آرايشهاى او. (20) پس بگرديد از دنيا به دل خود، و دور كرد ياد او را از نفس خود، و دوست داشت كه غايب باشد زينت او از چشم او، تا فرا نگيرد از او جامههاى نيكو، و اعتقاد ندارد او را براى قرا[ر گرفتن]، و اميد ندارد در او جاى بودن، پس بيرون برد او را از نفس [خود]، و بدر فرستاد آن را از دل، و غايب گردانيد او را از چشم. (21) و همچنين هر كه دشمن دارد چيزى را دشمن دارد كه نگه كند به او، و آنكه ياد كنند نزديك او، و بدرستى كه بود در رسول خدا (عليه السلام) آنچه دلالت كند تو را بر بدىهاى دنيا و عيبهاى او، چون كه گرسنه بود در او وا خاصگان خود، و در نورديدند از او آرايشهاى دنيا را وا بزرگ نزديكى او [به خدا]. (22) پس بايد كه نظر كند نظر كننده به عقل خود: اى بزرگ داشت كرد خدا محمّد را «ع» به اين، يا حقير داشت كرد او را پس اگر گفت: