نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
و مبتدع بدعة، ليس معه من اللّه سبحانه برهان سنّة، و لا ضياء حجّة. (26) فإنّ اللّه سبحانه لم يعظ أحدا بمثل هذا القرآن، فإنّه حبل اللّه المتين، و سببه الأمين، و فيه ربيع القلوب، و ينابيع العلم، و ما للقلب جلاء غيره. (27) مع أنّه قد ذهب المتذكّرون، و بقي النّاسون أو المتناسون. فإذا رأيتم خيرا فأعينوا عليه، و إذا رأيتم شرّا فاذهبوا عنه (28) فإنّ رسول اللّه (صلّى الله عليه وآله) كان يقول: يا ابن آدم، اعمل الخير ودع الشّرّ، فإذا أنت جواد قاصد. (29) ألا و إنّ الظّلم ثلاثة: فظلم لا يغفر، و ظلم لا يترك، و ظلم مغفور لا يطلب، فأمّا الظّلم الّذي لا يغفر فالشّرك باللّه تعالى، قال اللّه تعالى: نه روشنى حجّتى. (26) پس بدرستى كه خداى تعالى پند نداد يكى را [به چيزى كه] مانند اين قرآن [باشد، و] بدرستى كه او ريسمان خداى استوار است، و رسن استوار، و در او بهار دل[ها] است، و چشمههاء علم، و نيست مر دل را دارو[ى] زدودن جز او. (27) و آنك بدرستى كه برفتند پند گيرندگان، و باقى ماندند فراموش كنندگان، يا فراموشى نمايندگان، پس چون شما بينيد خير و نيكويى [را] پس يارى كنيد بر او، و چون بينيد شما بدى را رو بگردانيد از او. (28) بدرستى كه رسول خدا- درود داد خدا بر او و آل او- بود كه مىگفت: اى پسر آدم عمل خير كن، و دست بدار شرّ را، پس آن گاه تويى نيك مرد راست. (29) بدان و بدرستى كه ظلم سه است: ظلمى كه نيامرزند او را، و ظلمى كه ترك نكنند، و ظلمى آمرزيده [است] كه طلب ندارند، و امّا ظلمى آنك نيامرزند پس شرك است به خداى تعالى، گفت خداى تعالى: «بدرستى كه خدا نيامرزد آن را كه شرك آورد