نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
كذبة، و لقد نبّئت بهذا المقام و هذا اليوم. (4) ألا و إنّ الخطايا خيل شمس حمل عليها أهلها، و خلعت لجمها، فتقحّمت بهم في النّار. (5) ألا و إنّ التّقوى مطايا ذلل، حمل عليها أهلها، و أعطوا أزمّتها، فأوردتهم الجنّة. (6) حقّ و باطل، و لكلّ أهل، فلئن أمر الباطل لقديما فعل، و لئن قلّ الحقّ لربّما و لعلّ، و لقلّما أدبر شيء فأقبل. (7) [قال السيد الرضىّ رضىّ اللّه عنه]: و أقول: إن في هذا الكلام الأدنى من مواقع الإحسان ما لا يبلغه مواقع الاستحسان، و ان حظ، العجب منه أكثر من حظ العجب به. و فيه- مع الحال نپوشيدم نشانى و اثرى از حقّ، و دروغ نگفتم دروغ گفتنى، و بدرستى كه خبر دادند مرا به اين مقام و به اين روز. (4) بدان و بدرستى كه گناه [چون] اسبانى باشد كه نتوان بر نشستن، كه برداشته شد بر آن اهل آن را، و كشيده شد لگامهاى آن را، پس درآورد ايشان را در هلاكت. (5) بدان و بدرستى كه پرهيزگارى پشتهاى رام است كه برداشتند بر آن اهل آن را، و بدادند ايشان را مهار آن را، پس وارد شدند ايشان در بهشت. (6) تقوا كه حق است، خطايا و آن باطل است و هر يكى را سزاوار[ى] است، پس اگر بسيار گردد باطل [هر آينه] هميشه كرد[ها]ند باطل را. و اگر اندك شد حق بسا كه باز گردد و بسيار شو[د] حق، كه دولت باز گردد، و اندك باشد آنچه پشت فرو كرد كه روى آورد. (7) [گفت سيد رضى كه خدا از او خشنود باد]: و مىگويم من بدرستى در اين سخن اندك از جايهاى نيكويى كردن [است]، آنچه نرسد به او جاىهاى نيكو شمردن، و بدرستى كه بهره عجب از او بيشتر باشد