نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
بكلام بدعة، و دعاء ضلالة. (1) فهو فتنة لمن افتتن به، ضالّ عن هدي من كان قبله، مضلّ لمن اقتدى به في حياته و بعد وفاته، حمّال خطايا غيره، رهن بخطيئته. (2) و رجل قمش جهلا موضع في جهّال الأمّة غارّ في أغباش الفتنة، عم بما في عقد الهدنه. (3) قد سمّاه أشباه النّاس عالما و ليس به. (4) بكر فاستكثر من جمع، ما قلّ منه خير ممّا كثر، حتّى إذا ارتوى من [ماء] آجن، و اكتنز من غير طائل. (5) جلس بين النّاس قاضيا ضامنا لتخليص ما التبس على غيره. (6) فإن نزلت به إحدى المبهمات هيّأ لها حشوا رثّا من رأيه، ثمّ قطع به. (7) فهو من لبس الشّبهات في مثل نسج شده به سخن بدعت و كفر و خواندن گمراهى.(1) پس او آزمايش و خبر دادن باشد مر آن كس را كه اقتدا كند به او، گمراه شد از راه راست آن كس كه بود پيش از [او]، گمراه كنند[ه است] مر آن كس را كه اقتدا كرد به او در زندگانى [او] و پس از وفات او بر دارنده گناهان غير خود [و در] گرو [است] به گناه خود. (2) و مردى كه واهم آورد نادانى خود را، شتاب كننده [است] در ميان نادانان امّت، غافل [است] نه عالم در تاريكى و ظلمت فتنه، كور [است] بدانچه در پيمان بستن مصلحت او باشد. (3) بدرستى كه نام نهاد[ند] او را- مانندههاى مردمان- عالم، و حال آن كه عالم نباشد به آن. (4) بامداد كرد پس بسيار گردانيد از جمع آوردن آنچه اندك از او بهتر بود از آنچه بسيار باشد، تا كه چون سيراب شد از آب شور و طعم بگرديده، و فرا گرفت گنج از غير نفع كننده. (5) بنشست ميان مردمان حكم كننده ضامن شونده براى خلاص و پاك كردن آنچه پوشيده باشد بر غير او. (6) پس اگر فرو آمد به او يكى از مسائل مشكلات، بساخت مر او را جوابى خراب و بد حال از راى خود، پس به آن قطع كرد. (7) پس آن از پوشيدن شبههها به مانند بافتن عنكبوت [است]، نداند كه