نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 - جلد 1

مصحح: عزیزالله جوینی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و ما يدريك ما عليّ ممّا لي، عليك لعنة اللّه و لعنة اللّاعنين حائك ابن حائك، منافق ابن كافر (1) و اللّه لقد أسرك الكفر مرّة و الإسلام أخرى فما فداك من واحدة منهما مالك و لا حسبك (2) و إنّ أمرأ دلّ على قومه السّيف، و ساق إليهم الحتف، لحريّ أن يمقته الأقرب، و لا يأمنه الأبعد. (3) [قال الرضى‏]: يريد [عليه السلام‏] أنه أسر في الكفر مرة و في الإسلام أخرى. و أما قوله: «دل على قومه السيف» فأراد به حديثا كان للأشعث مع خالد بن الوليد باليمامة، غرّ فيه قومه و مكر بهم حتى أوقع بهم خالد، و كان قومه بعد ذلك يسمونه «عرف النار» و هو اسم للغادر عندهم. و چه آگاه كرد ترا آنچه بر من است، [و] از آنچه مر است بر تو لعنت خدا و لعنت لعنت كنندگان، [اى‏] جولاهه پسر جولاهه، [واى‏] منافق پسر كافر (1) و به خدا بدرستى كه ترا اسير گرفتند در كافرى يك بار، و در اسلام يك بار ديگر، پس باز نخريد ترا از يكى از ايشان مال ترا و حسب ترا. (2) و بدرستى كه مردى [كه‏] دلالت كرد بر قوم او شمشير را، و براند وا ايشان مرگ را، سزاوار [است‏] كه دشمن دارد او را نزديك‏تر، و ايمن نكند او را دورتر. (3) [گفت سيد رضى‏]: مى‏خواهد او [عليه السلام‏] كه اسير گرفته آمد در كفر كافرى بار ديگر، و در اسلام بار ديگر. و امّا قوله، كه: «دلالت كرد بر قوم او شمشير را»، پس خواست به او سخنى كه بود مر اشعث را وا خالد كه پسر وليد بود به يمامه، بفريفت در او قوم او را، و مكر كرد به ايشان، تا كه واقع آورد قتل به ايشان خالد، و بودند قوم او پس از آن كه نام نهادند او را يال دوزخ (5)، و آن نامى است مر غدر كننده را نزديك ايشان.

/ 491