نهج البلاغه با ترجمه فارسی قرن 5 و 6 جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
خيله الأنبار، و [قد] قتل حسّان بن حسّان البكريّ، و أزال خيلكم عن مسالحها. (6) و لقد بلغني أنّ الرّجل منهم كان يدخل على المرأة المسلمة، و الأخرى المعاهدة، فينزع حجلها و قلبها و قلائدها و رعاثها، ما تمتنع منه إلّا بالاسترجاع و الاسترحام. (7) ثمّ انصرفوا وافرين ما نال رجلا منهم كلم، و لا أريق له دم، فلو أنّ امرأ مسلما مات من بعد هذا أسفا ما كان به ملوما، بل كان به جديرا، (8) فيا عجبا عجبا و اللّه يميت القلب برادر غامد- نام مردى است- بدرستى كه وارد شد خيل او در ديه انبار و بكشت حسّان پسر حسّان بكرى را، و زايل كرد و بيرون كرد سواران شما را از موضع سلاح آن. (6) [و] بدرستى كه برسيد به من كه مردى از ايشان بود كه داخل مىشد بر زنى مسلمه، و [بر] ديگرى ذمّيّه را- آن كه وا مسلمانان عهد بود- پس بكشيد پا ورنجن او را و دست ورنجن و گردن بندها و گوشوارهاى آن را، باز نستاد [آن زن] از او مگر به سخن استرجاع و طلب رحمت كردن. (7) پس باز ايستادند بسيار مال شدگان، [و] نرسيد مردى را از ايشان جراحتى، و نريختند مر او را خونى، پس اگر آنكه مردى مسلمان به مرد از پس آن- يعنى آنچه واقع شد- به اندوه، نباشد بدان سزاوا[ر] ملامت، [بلكه] باشد بدان سزاوار. (8) اى عجب بر خدا بدان عجبى