در مدح اميركبير ضياء الدين مودود احمد عصمي
مهر تو دوستان را در دل شكفته گل چون مور هركه با كمر طاعت تو نيست هم غور احتياط ترا دهر در جوال چندين سوابق از پى كام تو آفريد ورنه چو ذات كامل تو كل عالمست تا نيست اختران را آسايش از مسير بادا مسير امر تو چون چرخ بي فتور هم فتنه را به دست شكوه تو گوشمال تو بر سرير رفعت و اعدا چو خاك پست
تو بر سرير رفعت و اعدا چو خاك پست
كين تو دشمنان را در جهان شكسته خار بيرون كشد قضاى بد از پوستش چو مار هم اوج بارگاه ترا چرخ در جوار از تر و خشك عالم خاك آفريدگار كردى بر آفرينش ذات تو اختصار تا نيست آسمان را آرامش از مدار بادا مدار عمر تو چون دور بي شمار هم چرخ را ز نعل سمند تو گوشوار تو در مقام عزت و حاسد چو خاك خوار
تو در مقام عزت و حاسد چو خاك خوار