در تهنيت عيد و مدح ناصرالدين ابوالفتح طاهر
ور يك نسيم حلق تو بر بيشه بگذرد جائى كه از حقيقت باران سخن رود گويند ابر آب ز دريا برآورد اين خود فسانه ايست همينست و بيش نه بي آبروى دست تو هركس كه آب يافت اى آفتاب عاطفت اى آسمان محل از گفتهاى بنده سه بيت از قصيده اى آورده ام به صورت تضمين در اين مديح ليكن چو سنتى است قديمى روا بود اى فكرت تو مشكل امروز ديده دى قادر به حكم بر همه كس آسمان صفت در ابر اگر ز دست تو يك خاصيت نهند تا از مدار چرخ و مسير ستارگان بادا فرود قدر تو اجرام را مسير دست وزارت تو زبردست آسمان بر گوشمال خصم تو مولع سپهر و بس بر جويبار عمر تو نشو نهال عز
بر جويبار عمر تو نشو نهال عز
از كام شير نافه برد آهوى تتار تقليديان مختصر از روى اختصار وانگه به دست باد كند بر جهان نار كز خجلت كف تو عرق مي كند بحار از دست چرخ بود چنان كاتش از خيار وى هم ز آفتاب و هم از آسمانت عار كانجا نه معتبر بود اينجا نه مستعار نز بهر آنكه بر سخنم نيست اقتدار احياى سنت شعراى بزرگوار وى همت تو حاصل امسال داده پار فايض به جود بر همه خلق آفتاب وار دست تهى برون ندمد هرگز از چنار چون چرخ پر ستاره كند باغ را بهار واندر وفاى عهد تو افلاك را مدار وين بارگه و مرتبه تا حشر پايدار در گوش او نعل سمند تو گوشوار تا باغ چرخ را ز مجره است جويبار
تا باغ چرخ را ز مجره است جويبار