قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

محمد بن محمد اوحد الدین انوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در مدح علاء الدين ابوعلى الحسن الشريف





  • به سعد و نحس فلك زان رضا دهند كه او
    تبارك الله از آن آب سير آتش فعل
    به شكل آب رود چون فرو شود به نشيب
    زمردين سمش اندر وغا به قوت جذب
    مگر به سايه ى او برنشاندش تقدير
    به دخل و خرج عيارى كه نعلش انگيزد
    زمانه سيرى كامروزش ار برانگيزى
    بزرگوارا من بنده گرچه مدتهاست
    جدا نبود زمانى زبان من ز نات
    به نعت هركه سخن رانده ام فزون آمد
    مگر به مدح تو كز غايت كمال و بهات
    سخن ببست مرا اندرين قصيده ز عجز
    اگر به مدح و نا هركسى ستوده شود
    به ناسزا چه برم بيش ازين مدايح خويش
    به شبه و شكل تو گر ديگران برون آيند
    خداى داند كز خجلت تو با دل ريش
    همى چه گفتم گفتم كه زيره و كرمان
    هميشه تا كه بود در بقاى عالم كون
    حساب عمر تو در عافيت چنان بادا به هرچه گويى قول تو بر زمانه روان
    به هرچه گويى قول تو بر زمانه روان



  • به خدمت تو كمر بسته دارد از جوزا
    كه با ركاب تو خاكست و با عنانت هوا
    به سير باد رود چون برآيد از بالا
    ز ديده مهره ى افعى برون كشد ز قفا
    وگرنه كى به غبارش رسد سوار ذكا
    كند ز صحرا كوه و كند ز كه صحرا
    به عالمى بردت كاندرو بود فردا
    كه بازماندم از اقبال خدمت تو جدا
    چه باخواص و عوام و چه در خلا و ملا
    همم مديح ز اندازه هم طمع ز عطا
    چنانك خواست دلم خاطرم نكرد وفا
    همى چه گويم بس نيست اين قصيده گوا
    تو آن كسى كه ستوده به تست مدح و نا
    سزاى مدح تويى وتراست مدح سزا
    زمانه نيك شناسد زمرد از مينا
    كه تا به مقطع شعر آمدستم از مبدا
    همى چه گفتم گفتم كه بصره و خرما
    اميد عاقبت اندر حساب بيم و بلا
    كه چون ابد ز كميت برون شود احصا به هرچه خواهى حكم تو بر ستاره روا
    به هرچه خواهى حكم تو بر ستاره روا


/ 463