در تعريف عمارت و مدح صاحب ناصرالدين طاهر
هيچ صاحب سخن نيارد كرد تا بود بزم زهروى را گل فلك مجلست ز زهره رخان دور فرمان دهيت همچو ابد داعيان دوام دولت تو جاهت از حرز و حفظ مستغنى
جاهت از حرز و حفظ مستغنى
اين چنين بر سخنورى اصرار تا بود تير عقربى را خار باد چونان كه بشكفد گلزار پاى بيرون نهاده از مقدار انس و جان بالعشى و الابكار جانت از عمر و مال برخوردار
جانت از عمر و مال برخوردار