قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

محمد بن محمد اوحد الدین انوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در مدح ناصرالدين ابوالفتح





  • روايح كرمت با ستيزه رويى طبع
    حرارت سخطت با گران ركابى سنگ
    دو مفتي اند كه فتوى امر و نهى دهند
    بهر چه مفتى رايت قلم به دست گرفت
    تبارك الله معيار راى عالى تو
    هر آن مال كه توقيع تو بر آن نبود
    ز غايت كرم اندر كلام تو نى نيست
    به هيچ لفظ تو نون هم به يى نپيوندد
    به بارگاه تو دايم به يك شكم زايد
    وجود بي كف تو ننگ عيش بود چنان
    وجود جود تو رايج فتاد اگرنه وجود
    زهى روايح جودت ز راه استعداد
    چو روز جلوه ى انشاد راوى شعرم
    به رقص دركشد اندر هواى بارگهت
    اگرچه طايفه اى در حريم كعبه ى ملك
    به پنج روز ترقى به سقف او بردند
    شكوه مصطفويت آخر از طريق نفاذ
    طريق خدمت اگر نسپرند باكى نيست
    ز چرخ چشمه ى تيغ تو داشتن پر آب ز باس كلك تو شمشير فتنه باد چنان
    ز باس كلك تو شمشير فتنه باد چنان



  • خواص نيشكر آرد مزاح كسنى را
    ذبول كاه دهد كوههاى فربى را
    قضا و راى تو ملك ملك تعالى را
    قضا چو آب نويسد جواب فتوى را
    چو واجبست مقادير امر شورى را
    زمانه طى نكند جز براى حنى را
    در اعتقاد تو ضد است نون مگر يى را
    وجود نيست مگر در ضمير تو نى را
    زمانه صوت سال و صداى آرى را
    كه امن و سلوت مي خواند من و سلوى را
    به نيمه باز قضا مي فروخت اجرى را
    اميد شركت احيا فكنده موتى را
    به بارگاه درآرد عروس انشى را
    هواى مدح تو جان جرير و اعشى را
    وراى پايه ى خود ساختند ماوى را
    چو لات و عزى اطراف تاج و مدرى را
    ز طاقهاش درافكند لات و عزى را
    زمانه نيك شناسد طريق اولى را
    ز خصم نايژه ى حلق بهر مجرى را كه تيغ بيد نمايد به چشم خنى را
    كه تيغ بيد نمايد به چشم خنى را


/ 463