قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

محمد بن محمد اوحد الدین انوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چون صدراعظم مجدالدين ابوالحسن عمرانى از سمرقند بازآمد و سلطان تشريفش فرمود اعدا بر او افتريها كردند در دفع آن افتريها انورى اين قصيده بگفت





  • كه تا دست مرگم گريبان نگيرد
    حدي نكوخواه و بدخواه گفتن
    طريقى قديميست و رسمى مكد
    من آن دانم و هم توانم وليكن
    كه از عشق مدحت سر آن ندارم
    خداوند خود خصم را نيك داند
    الا تا ز نقصان كمالست برتر
    ز آار اركان و تاير گردون
    دو عيدست ما را ز روى دو معنى
    همايون يكى هست تشريف خسرو بدان عيد بادت قضا تهنيت گو
    بدان عيد بادت قضا تهنيت گو



  • من و دامن خدمت و دست پيمان
    به مدح اندرون باز بردن به ديوان
    همه كس بگويد چه دانا چه نادان
    از آن التفاتى نكردم به ايشان
    كه گويم فلانكس فلانست و بهمان
    من اين مايه گفتم تو باقى همى دان
    الا تا ز گردون فرودند اركان
    مبادا كمال ترا بيم نقصان
    كه خوشى و خوبيش را نيست پايان
    مبارك دگر عيد اضحى و قربان بدين عيد بادت قدر محمدت خوان
    بدين عيد بادت قدر محمدت خوان


/ 463