قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

محمد بن محمد اوحد الدین انوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در مدح يكى از اميران





  • گردون به هفت كوكب و گيتى به چار طبع
    تيرش به گاه حمله چو پويد به سوى خصم
    اين داعيست دست امل را به سوى دل
    شاهان همى روند ز عصان او نگون
    اى بر هزار مير شده مير و شهريار
    گرگ از نهيب عدل تو اندر ديار تو
    روزى كه تيغ تيز بگريد چو ابر تند
    جان را بود ز هيبت رمح تو سر به سنگ
    سازند كار جنگ شجاعان جنگجو
    گرزت چنان بكوبد خصم ترا به حرب
    گويى كه شرزه شير گشايد همى كمين
    آرش اگر بديدى تير و كمانت را
    اى گشته جفت راى ترا همت بلند
    اين بنده سوى درگه عالى نهاده روى
    يابد اگر قبول خداوند بي خلاف
    تا بيد گل نگردد و شمشاد ياسمين اندر حريم جود و جلال و بقا بپاى
    اندر حريم جود و جلال و بقا بپاى



  • يك تن نپروريد قرينش به صد قران
    كلكش به گاه پويه چو جنبد به پرنيان
    وان هاديست پاى اجل را به سوى جان
    مرغان همى پرند در ايام او ستان
    وى تا دو پشت جد و پدر شاه و پهلوان
    از بيم ميش بدرقه گيرد سگ شبان
    وز خون تازه خاك بخندد چو گلستان
    دل را شود ز هيبت گرز تو سرگران
    از بهر روز كينه دليران كاردان
    كش چون خوى از مسام برون جوشد استخوان
    وقتى كه در مصاف شها بركشى كمان
    نشناختى ز بيم تو تركش ز دوكدان
    وى طبع و راى پير ترا دولت جوان
    تا از حواد فلكى باشدش امان
    حاصل شود هواى دل بنده بي گمان
    تا ارغوان سمن نشود سرو خيزران وانرد سراى جاه و جمال و بها بمان
    وانرد سراى جاه و جمال و بها بمان


/ 463