مدح ملك الاسخيا ابوالمفاخر امير فخرالدين
خود نپرسى يكى ز روى عتاب تا چو زين بسترم خلاص دهد تا زمين را طبيعتست آرام از زمانت به خير باد دعا عالمت بنده باد و دهر غلام
عالمت بنده باد و دهر غلام
كه چه مي خواهد از من مسكين آستان تو باشدم بالين تا زمان را گذشتنست آيين وز زمينت به مهر باد آمين ايزدت يار باد و چرخ معين
ايزدت يار باد و چرخ معين