در مدح امير اسفهسالار فخرالدين اينانج بلكا خاصبك
با پادشا منادى اقبال هر زمان تو قهرمان ملك خدايى و ظل او اى حكم تو چو حكم قضا بر جهان روان زودا كه حكم توبره ى مرغزار چرخ من بنده مدتى است كه در پيش خاص و عام گاهم حدي خنجر گوهرنگار تست عمريست تا دو ديده چو نرگس نهاده ام آخر خداى عزوجل كرد روزيم تا آسمان به ماه مزين بود مباد جان ترا بقاى فلك باد و بر فلك حزم تو پاسبان جهان باد و در جهان افتاده تا كه سايه بود ضد آفتاب فرخنده و مبارك و ميمون و سعد باد
فرخنده و مبارك و ميمون و سعد باد
گويد كه اى زمين و زمان در امان تو وينانج باد ظل تو و قهرمان تو ساكن مباد مسرع حكم روان تو بر خوان مه نهاده بر سوى خوان تو رطب اللسانم از تو آيين و سان تو گاهم ناى خاطر گوهرفشان تو در آرزوى مجلس چون بوستان تو بوسيدن دو دست چو دريا و كان تو ماه بقا فرو شده از آسمان تو سوگند اختران به بقا و به جان تو دايم قضا به عين رضا پاسبان تو بر چرخ پير سايه ى بخت جوان تو نوروز و مهرگان و بهار و خزان تو
نوروز و مهرگان و بهار و خزان تو