مدح ناصرالدين طوطي بيك و عضدالدين كندكز
شكل توقيع مباركشان تقدير بديد ملكشان را مدد از جغرى و طغرل كم نيست ملك يزدان به غلط كى دهد آخر سريست هرچه يزدان ندهد بخت و فلك هم ندهد مدح ايشان به سزا چرخ نيارد گفتن ليك با اين همه اى در بر روح سخنت گرچه در انشى نظمى كه در ايشان گويى مصطفى سيرتى و هردو بدان آوردت تاكه بر چارسوى عالم كونست و فساد عدل ايشان سبب عافيت عالم باد كار گيتى همه فرمانبرى ايشان باد
كار گيتى همه فرمانبرى ايشان باد
گفت برنامه ى ما چون نكنى عنوانى زان اميرى برسيدند بدين سلطانى اندرين ملك بدين منتظمى تا دانى كار آن مرتبه دارد كه بود يزدانى انورى داد بده رو كه تو هم نتوانى روح بي فايده اندر سخن روحانى راه بر قافيه مى گم شود از حيرانى كه در اين ملك همه عمر كنى حسانى روى نرخ امل خلق سوى ارزانى ملك را عدل دهد مدت جاويدانى كار ايشان به جهان در همه فرمان رانى
كار ايشان به جهان در همه فرمان رانى