اين قصيده به نام كنز الركاز است و خاقانى آن را در ستايش پيغمبر اكرم و در جوار تربت مقدس آن حضرت سروده است - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

خاقانی شروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين قصيده به نام كنز الركاز است و خاقانى آن را در ستايش پيغمبر اكرم و در جوار تربت مقدس آن حضرت سروده است





  • مقصد اينجاست نداى طلب اينجا شنوند
    عارفان نظرى را فدى اينجا خواهند
    خاكيان را ز دل گرم روان آتش عشق
    همه سگ جان و چو سگ ناله كنانند به صبح
    خاك پر سبحه ى قرا شود از اشك نياز
    خاك اگر گريد و نالد چه عجب كاتش را
    گريه آن گريه كه از ديده ى آتش بينند
    چون بلرزد علم صبح و بنالد دم كوس
    صبح گلفام شد ارواح طلب تا نگرند
    هر چه در پرده ى شب راز دل عشاق است
    صبح شد هدهد جاسوس كز او او وا پرسند
    چون به پاى علم روز، سر شب ببرند
    كشته شد ديو به پاى علم لشكر حاج
    كوس حاج است كه ديو از فزعش گردد كر
    يارب اين كوس چه هاروت فن و زهره نواست
    چه كند كوس كه امروز قيامت نكند
    كوس را بين خم ايوان سليمان كه در او
    كوس چون صومعه ي پير ششم چرخ كز او
    كوس ماند به كمان فلك اما عجب آنك كوس را دل نى و دردى نه، چرانالد زار
    كوس را دل نى و دردى نه، چرانالد زار



  • بختيان را ز جرس صبح دم آوا شنوند
    هاتفان سحرى را ندى اينجا شنوند
    باد سرد از سر خوناب سويدا شنوند
    صبح دم ناله ى سگ بين كه چه پيدا شنوند
    وز دل خاك همان ناله ى قرا شنوند
    بانگ گريه ز دل صخره ى صما شنوند
    ناله آن ناله كه از سينه ى خارا شنوند
    كوه را ناله ى تب لرزه چو دريا شنوند
    كوس گلبام زد ابدال بگو تا شنوند
    كان نفس جز به قيامت نه همانا شنوند
    كوس شد طوطى غماز كز او واشنوند
    چه عجب كز دم مرغ آه دريغا شنوند
    شايد ار تهنيت از كوس مفاجا شنوند
    زو چو كرناى سليمان دم عنقا شنوند
    كه ز يك پرده صد الحانش به عمدا شنوند
    بند آرد نفس صور كه فردا شنوند
    لحن داود به آهنگ دل آرا شنوند
    بانگ شش دانه ى تسبيح ريا شنوند
    زو صرير قلم تير به جوزا شنوند ناله ى زار ز درد دل دروا شنوند
    ناله ى زار ز درد دل دروا شنوند


/ 529