مطلع سوم - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

خاقانی شروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مطلع سوم





  • كرد خزان تاختن بر صف خيل بهار
    سنبله ى چرخ را خرمن شادى بسوخت
    چون زر سرخ سپهر سوى ترازو رسيد
    حلقه ى سيمين زره چون ز شمر شد پديد
    دست خزان در نشاند چاه زنخدان سيب
    تا كه سرانگشت تاك كرد خزان فندقى
    حلقه ى درج ترنج گشت پر از سيم خام
    گرنه خرف شد خريف از چه تلف مي كند
    خون رزان ريختن وز پى كين خواستن
    بر بدن نار ماند از سر تيغش نشان
    غژم عقيق يمن كرد برون از دهن
    خواجه ى چارم بلاد، خسرو هفتم زمين
    ملك جهان را نظام، دين هدى را قوام
    سخره ى او افتاب سغبه ى او مشترى
    نوك سر كلك او قبله ى در عدن
    گشت بساط ناش مركز عودى لباس
    بر سر گنج سخاش خامه ى او اژدهاست
    مهره نديدى كه هست مهر عروس ظفر
    اى به گه انتقام همچو حسودت مدام جاه فزاى از سپهر نيست وجودت كه نيست
    جاه فزاى از سپهر نيست وجودت كه نيست



  • باد وزان بر رزان گشت به دل كينه دار
    كاتش خورشيد كرد خانه ى باد اختيار
    راست برابر بداشت كفه ى ليل و نهار
    غيبه ى زرين فشاند بر سر او شاخسار
    لعب چمن بر گشاد گوى گريبان نار
    كرد چمن پرنگار پنجه ى دست چنار
    شد شكمش چون صدف پر گهر شاهوار
    بر شمر از دست باد سيم و زر بيشمار
    تاختن آورد ابر از سر دريا كنار
    بر رخ آبى نشست از تك اسبش غبار
    گشت زرافشان چمن چون كف صدر كبار
    آنكه ز هشتم فلك همت او داشت عار
    خواجه ى صدر كرام، زبده ى پنج و چهار
    بنده ى او آسمان، چاكر او روزگار
    خاك سم اسب او كعبه ى مشك تتار
    گشت ضمان بقاش گنبد گوهر نگار
    در دهن خاتمش مهره ى او آشكار
    مهر فلك را مدام نور از او مستعار
    خواسته از خشم تو چرخ فلك زينهار آينه ى آسمان نور فزاى از بخار
    آينه ى آسمان نور فزاى از بخار


/ 529