در مرثيه ى شيخ الاسلام عمدة الدين محمد بن اسعد طوسى نيشابورى شافعى معروف به حفده - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

خاقانی شروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در مرثيه ى شيخ الاسلام عمدة الدين محمد بن اسعد طوسى نيشابورى شافعى معروف به حفده





  • آن پير ما كه صبح لقائى است خضر نام
    با برتريش گوهر جمشيد پست پست
    تنها روى ز صومعه داران شهر قدس
    آنجا بود سجاده ى خاصش به دست راست
    بوده زمين خانقهش بام آسمان
    چون پاى در كند ز سر صفه ى صفا
    سازد وضو به مسجد اقصى به آب چشم
    آب محيط را ز كرامات كرده پل
    هر شب قباى مشرقى صبح را فلك
    پى كور شبروى است نه ره جسته و نه زاد
    شبرو كه ديد ساخته نور مبين چراغ؟
    ننموده رخ به آينه گردان مهر و ماه
    تقطيع او و ازرق گردون ز يك شعار
    پر دل چو جوز هندى و مغزش همه خرد
    عنقاست مور ريزه خور سفره ى سخاش
    چون زال پيرزاده به طفلى و عاقبت
    پوشد لباس خاكى ما را رداى نور
    دلقش هزار ميخى چرخ و به جيب چاك
    گاهى كبودپوش چو خاك است و همچو خاك گاهى سفيدپوش چو آب است و همچو آب
    گاهى سفيدپوش چو آب است و همچو آب



  • هر صبح بوى چشمه ى خضر آيدش ز كام
    با پختگيش جوهر خورشيد خام خام
    گه گه كند به زاويه ى خاكيان مقام
    وينجا به دست چپ بودش تكيه گاه عام
    بيرون ازين سراچه كه هست آسمانش نام
    سر بر كند به حلقه ى اصحاف كهف شام
    شكر وضو كند به در مسجد الحرام
    بگذشته ز آتشين پل اين طاق آب فام
    نور از كلاه مغربى او برد به وام
    سرمست بختي است نه مى ديده و نه جام
    بختى كه ديد يافته حبل المتين زمام
    نسپرده دل به بوقلمون باف صبح و شام
    تسبيح او و عقد ريا ز يك نظام
    خوش دم چو مشك چينى و حرفش همه كلام
    چونان كه مور ريزه ى عنقاست زال سام
    در حلق ديو خام چو رستم فكند خام
    خاكى لباس كوته و نورى رداش تام
    باز افكنش ز نور و فراويزش از ظلام
    گنجور رايگان و لگذ خسته ى عوام شوريده ومسلسل و تازان ز هر عظام
    شوريده ومسلسل و تازان ز هر عظام


/ 529