در تهنيت عيد و مدح خاقان كبير ابوالمظفر اخستان بن منوچهر بن فريدون - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

خاقانی شروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در تهنيت عيد و مدح خاقان كبير ابوالمظفر اخستان بن منوچهر بن فريدون





  • چون صبح دم عيد كند نافه گشائى
    آن جام صدف ده كه بخندد چو رخ صبح
    در خمكده زن نقب كه در طاق فلك صبح
    چون گشت صبا خوش نفس از مشك و مى صبح
    مرغ از گلو الحان ستا ساخت دم صبح
    شو خوانچه كن از زهره دلان پيش كه گيتى
    چون خوانچه كنى تا ز سر گرسنه چشمى
    چون خوانچه ى گردون كه نوالت همه زهر است
    چون پوست فكند و ز دهان مهره برآورد
    مى نوش كن و جرعه بر اين دخمه فشان ز آنك
    بازيچه شمر گردش اين گنبد بازيچ
    جام است چو اشك خوش داود و همه بزم
    چون روى پرى بينى و آن سلسله ى زلف
    بشكست نفس در گلوى بلبله، بس گفت
    آن لعل لعاب ازدهن گاو فرو ريز
    مجلس همه دريا و قدح ها همه ماهى است
    از پيكر گاو آيد در كالبد مرغ
    از گاو به مرغ آمد و از مرغ به ماهى
    ماه نو ما حلقه ى ابريشم چنگ است مي كش، مكش آسيب زمين و ستم چرخ
    مي كش، مكش آسيب زمين و ستم چرخ



  • بگشاى سر خم كه كند صبح نمائى
    چون صبح نمود آن صدف غاليه سائى
    هم نقب زد و مرغ بر آن داد گوائى
    خوش كن نفس از مشك و مى انگار صبائى
    برساز ستا چاك زد اين سبز دوتائى
    رستى خورد از خوانچه ى زرين سمائى
    از خوانچه ى گردون نكنى زله گدائى
    نانت ز چه شيرين و تو چون تلخ ابائى
    اين افعى پيچان كه كند عمر گزائى
    دل مرده در اين دخمه ى پيروزه وطائى
    گر طفل نه اى سغبه ى بازيچه چرائي؟
    مرغان سليمان و پري روى سبائى
    تعويذ خرد گم كنى و سلسله خائى
    اى عقل چه درد سرى ، اى مى چه دوائى
    تا مرغ صراحى كندت نغز نوائى
    درياكش از آن ماهى اگر مرد صفائى
    جان پريان، كز تن خم يافت رهائى
    وز ماهى سيمين سوى دلهاى هوائى
    در گوش نه آن حلقه چو در حلقه ى مائى بي چرخ و زمين رقص كن انگار هبائى
    بي چرخ و زمين رقص كن انگار هبائى


/ 529