در مدح صفوة الدين بانوى شروان شاه - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

خاقانی شروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در مدح صفوة الدين بانوى شروان شاه





  • صبح تا آستين برافشانده است
    مگر آن عقد عنبرينه ى شب
    روز يك اسبه بر قضا رانده است
    نعل آن نقره خنگ او از برق
    رقعه ها داشت چرخ بر چهره
    نقش شب پنج با يك افتاده است
    مرغ صبح از سماع بس كرده است
    بلبله در سماع مرغ آسا
    ساقى آن عنبرين كمند امروز
    ابرش آفتاب بسته ى اوست
    گوش ها پر نواى داودى است
    نان زرين چرخ ديده است ابر
    نان زرين به ماهى آمد باز
    در زمستان نمك نبندد و ابر
    نو عروسى است صورت نوروز
    گنج نوروز هر چه گوهر داشت
    صفوة الدين كه شه سوار فلك
    جفت خاقان اكبر آنكه سپهر
    مريم مشترى فر است كه عقل تحفه ى بزم اوست مريم وار
    تحفه ى بزم اوست مريم وار



  • دامن عنبر تر افشانده است
    برگشاده است و عنبر افشانده است
    و آتش از روى خنجر افشانده است
    بر جهان خرمن زر افشانده است
    همه در خاك خاور افشانده است
    گوئى آن مهره ها بر افشانده است
    زانكه ديرى است تا پر افشانده است
    از گلو عقد گوهر افشانده است
    در گلوگاه ساغر افشانده است
    تا كمند معنبر افشانده است
    كز سر زخمه شكر افشانده است
    خوش نمك در برابر افشانده است
    نمك خوش چه در خورد افشانده است
    نمك بسته بى مر افشانده است
    كه بر آفاق زيور افشانده است
    پيش بانوى كشور افشانده است
    درسم اسبش افسر افشانده است
    بر سرش سعد اصغر افشانده است
    جان بران مشترى فر افشانده است هر چه طوبى به نوبر افشانده است
    هر چه طوبى به نوبر افشانده است


/ 529