در ستايش عز الدوله - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

خاقانی شروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در ستايش عز الدوله





  • دست درافشان چو زى تيغ درفشان آورد
    گرز او در قلعه ى البرز زلزال افكند
    گر نبات از دست راد او نما يابد همى
    نيزه ى چون مارش از بر چرخ سايد نيش او
    هم به تير و هم به تدبير ار بخواهد هر زمان
    هشت خلد مجلسش را نه فلك ده يازده
    بس نپايد تا كمينه چاكر از درگاه او
    همچنان باشد كه تاجى بر سر سلطان نهد
    خود بهين سلطانى او دارد كه سلطان قدر
    تا چه افزايد سليمان را كه بادى از هوا باد را زو رخصه بادا تا ز خاك درگهش
    باد را زو رخصه بادا تا ز خاك درگهش



  • نسر گردون را به خوان تيغ مهمان آورد
    چتر او در قبه ى افلاك نقصان آورد
    ز آب حيوان مايه در تركيب حيوان آورد
    ماهى گردون به دندان مزد دندان آورد
    بر سر خوان، بچه ى سيمرغ بريان آورد
    پنج وقت ار چار بنياد خراسان آورد
    تاجش از بغداد و سر بهر صفاهان آورد
    هر كه زى او خلعتى از تخت سلطان آورد
    هر زمان پيشش سر اندر خط فرمان آورد
    پر مرغى را به تحفه زى سليمان آورد توتياى چشم خاقانى به شروان آورد
    توتياى چشم خاقانى به شروان آورد


/ 529