در عزلت و حكمت و موعظه و رياضت و انتباه و ارشاد - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

خاقانی شروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در عزلت و حكمت و موعظه و رياضت و انتباه و ارشاد





  • ما را دلى است زله خور خوان صبح گاه
    جان شد نهنگ بحركش از جام نيم شب
    غربال بيختيم به عمرى كه يافتيم
    بس نقد گم ببوده ى مردان كه يافتند
    دولت دويد و هفت در آسمان گشاد
    زين يك نفس درآمد و بيرون شد حيات
    اول شب ايتكين واق آمديم بليك
    بي آرزوى ملك به زير گليم فقر
    غوغا كنيم يك تنه چون رستم و دريم
    نقب افكنيم نيم شب از دور تا بريم
    بي ترس تيغ و دار بگوئيم تا كه ايم
    صور روان خفته دلانيم چون خروس
    چندين هزار جرعه كه اين سبز طشتراست
    چو آب روى درنكشيم ارچه دركشيم
    گفتى شما چگونه و چون است نزلتان
    آتش زنيم هفت علف خانه ى فلك
    خواهى كه نزل ما دهدت ده كياى دهر
    تو كى شناسى اين چه معماست چون هنوز
    بياع خان جان مجاهز دلان عشق گفتى شما كه ايد و چه مرغيد و چيستيد
    گفتى شما كه ايد و چه مرغيد و چيستيد



  • جانى است خاك جرعه ى مستان صبح گاه
    دل گشت مور ريزه خور از خوان صبح گاه
    زر عياردار به ميزان صبح گاه
    رندان خاك بيز به ميدان صبح گاه
    چون بر زديم حلقه به سندان صبح گاه
    برديم روزنامه به ديوان صبح گاه
    الب ارسلان شديم به پايان صبح گاه
    كوبيم كوس بر در ايوان صبح گاه
    درع فراسياب به پيكان صبح گاه
    پى بر سر خزينه ى پنهان صبح گاه
    نقب افكن خزينه ى تركان صبح گاه
    آهنگ دان پرده ى دستان صبح گاه
    نوشيم چون شويم به مهمان صبح گاه
    بحرى ز دست ساقى دوران صبح گاه
    ماشا و نزل ما ز شبستان صبح گاه
    چون بنگريم نزل فراوان صبح گاه
    بستان گشاد نامه به عنوان صبح گاه
    ابجد نخوانده اى به دبستان صبح گاه
    جز صبح نيست جان تو و جان صبح گاه سيمرغ نيم روز و سليمان صبح گاه
    سيمرغ نيم روز و سليمان صبح گاه


/ 529