در ستايش ابوالمظفر جلال الدين شروان شاه - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

خاقانی شروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در ستايش ابوالمظفر جلال الدين شروان شاه





  • صبح است كمانكش اختران را
    هنگام صبوح موكب صبح
    بر صرع ستارگان دم صبح
    يك مى به دو گنج شايگان خر
    درياكش از آن چمانه ى زر
    مى تا خط ازرق قدح كش
    از سيم صراحى و زر مى
    دستارچه بين ز برگ شمشاد
    خورشيد چو كعبتين همه چشم
    زهره به دو زخمه از سر نعش
    از باده چو شعله از صنوبر
    نراد طرب به مهره بازى
    در گوهر مى زر است و ياقوت
    ياقوت و زرش مفرح آمد
    مى درده و مهره نه به تعجيل
    هركس را جام در خورش ده
    گر قطره رسد به بد دلان مى
    دردى و سفال مفلسان راست
    شش پنج زنند برتران نقش چو جرعه فلك به خاك بوسى
    چو جرعه فلك به خاك بوسى



  • آتش زده آب پيكران را
    هنگامه دريده اختران را
    ماند نفس فسون گران را
    رغم دل رايگان خوران را
    كو ماند كشتى گران را
    خط در كش زهد پروران را
    دستارچه ساز دلبران را
    طوق غبب سمن بران را
    نظاره هلال منظران را
    در رقص كشد سه خواهران را
    گلنار به كف صنوبران را
    از دست، بنفش كرده ران را
    ترياك، مزاج گوهران را
    جان داروى درد غم بران را
    اين ششدره ى ستم گران را
    از سوخته فرق كن تران را
    يك دريا ده دلاوران را
    صافى و صدف توان گران را
    يك نقش رسد فرو تران را خاكى شده جرعه ى سران را
    خاكى شده جرعه ى سران را


/ 529