قصيده - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

خاقانی شروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قصيده





  • مرد آن بود كه از سر دردى قدم زند
    آن را مسلم است تماشا به باغ عشق
    وز بهر آنكه نيست شود هرچه هست اوست
    از دست عشق چون به سفالى شراب خورد
    بيشى هر دو عالم بر دست چپ نهد
    جايى كه زلف جانان دعوى كند به كفر
    و آنجا كه نور عارض او پرده برگرفت خاقانى اين سراب كه داند كه مردوار
    خاقانى اين سراب كه داند كه مردوار



  • درد آن بود كه بر دل مردان رقم زند
    كو خيمه ى نشاط به صحراى غم زند
    ختم وجود بر سر كتم عدم زند
    طعنه نخست در گهر جام جم زند
    وانگه به دست راست بر آن بيش، كم زند
    گمره بود كه در ره ايمان قدم زند
    تردامنى بود كه دم از صبح دم زند زين خاكدان به بام جهان بر علم زند
    زين خاكدان به بام جهان بر علم زند


/ 529