مطلع سوم - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

خاقانی شروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مطلع سوم





  • اينك مواقف عرفات است بنگرش
    دهليز دار ملك الهى است صحن او
    نوار لله از تف نفس و آه مشعلش
    پوشندگان خلعت ايمان گه الست
    گردون كاسه پشت چو كف گير جمله چشم
    از اشكشان چو سيب گذرها منقطش
    از بس كه دود آه حجاب ستاره شد
    بل هفت شمع چرخ گداران شود چو موم
    جبريل خاطب عرفات است روز حج
    سرمست پختگان حقيقت چو بختيان
    با هر پياده پاى دواسبه فلك دوان
    در پاى هر برهنه سرى خضر جان فشان
    تا پشت پاى سوده لباس ملك شهى
    خاك منى ز گوهر تر موج زن چو آب
    آورده هر خليل دلى نفس پاك را
    استاده سعد زابح و مريخ زير دست
    گفتى از انبيا و امم هر كه رفته بود
    قدرت رحم گشاده و زاده جهان نو
    زمزم بسان ديه ى يعقوب زاده آب بل كافتاب چرخ رسن تاب از آن شده است
    بل كافتاب چرخ رسن تاب از آن شده است



  • طولش چو عرض جنت و صد عرض اكبرش
    فراش جبرئيلش و جاروب شهپرش
    حزب الله از صف ملك و انس لشكرش
    ايمان صفت برهنه سروان در معسكرش
    نظاره سوى زنده دلان در كفن درش
    وز بوسه چون ترنج حجرها مجدرش
    بر هفت بام بست گذرها چو ششدرش
    از بس كه تف رسد ز نفس هاى بيمرش
    از صبح تيغ و از جبل الرحمه منبرش
    نى ساقيى پديد نه باده نه ساغرش
    سلطان يك سواره ى گردون مسخرش
    نعلين پاى هم سر تاج سكندرش
    همت به پشت پاى زده ملك سنجرش
    از چشم هر كه خاكى و آبى است گوهرش
    خون ريخته موافقت پور هاجرش
    حلق حمل بريده بدان تيغ احمرش
    حق كرده در حوالى كعبه مصدرش
    بر ناف خاك ناف زده ماده و نرش
    يوسف كشيده دلو ز چاه مقعرش تا هم به دلو چرخ كشد آب اخترش
    تا هم به دلو چرخ كشد آب اخترش


/ 529