در رثاء امام شهاب الدين ابوالفضائل شرواني - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

خاقانی شروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در رثاء امام شهاب الدين ابوالفضائل شرواني





  • سر چه سنجد كه هوش مى بشود
    دلم از خون چه خم به جوش آمد
    منم آن بيد سوخته كه به من
    چون گريزد دل از بلا؟ كه جهان
    من ز گريه نه ام خموش وليك
    ساقى غم كه جام جام دهد
    بختم آوخ كه طفل گرينده است
    طفل بد را كه گريه ى تلخ است
    خواب آشفته ديده بودم دوش
    دلم از راه گوش بيرون شد
    نه به دل بودم اين سخن نه به گوش
    آه كز مردان امام شهاب
    اى دريغ اى دريغ چندان رفت
    تف آه از دلم سرشته به خون
    به وفاتش امام انجم را داغ بر دل زياد خاقانى
    داغ بر دل زياد خاقانى



  • تن چه ارزد كه توش مى بشود
    جان چو كف زد به دوش مي بشود
    ديده راوق فروش مى بشود
    بر دلم تخته پوش مى بشود
    مرغ جانم خموش مى بشود
    عمر در نوش نوش مى بشود
    كه به هر لحظه زوش مى بشود
    به كه در خواب نوش مى بشود
    حالم امشب چو دوش مى بشود
    بيم آن بد كه هوش مى بشود
    كه دل از راه گوش مى بشود
    آه من سخت كوش مى بشود
    كسمان پرخروش مى بشود
    سبحه سوز سروش مى بشود
    ردى زر ز دوش مى بشود گر ز دل ياد اوش مى بشود
    گر ز دل ياد اوش مى بشود


/ 529