ايضا در مرثيه ى خانواده ى خود - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

خاقانی شروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ايضا در مرثيه ى خانواده ى خود





  • راز دلم جور روزگار برافكند
    اين همه زنگار غم بر آينه ى دل
    خانه ى بام آسمان كه سينه ى من بود
    زلزله ى غم فتاد در دل ويران
    گنج عزيز است عمر آه كه گردون
    من همه در خون و خاك غلطم و از اشك
    غصه همه قسم من فتاد كه ناگاه
    دل به سر بيل غم درخت طرب را
    سوزن اميد من به دست قضا بود
    رشته ى جان صد گرده چو رشته ى تب داشت
    جامه ى جان هم به دست گازر غم ماند
    در پس زانو چو سگ نشينم كايام
    نعره زنان چون نمك بر آتشم ايرا
    از دم سردم صدا به كوه درافتاد
    شورش درياى اشك من به زمين رفت
    چرخ كه دود دلم پلنگ تنش كرد
    بسته ى خواب است بخت و خواب مرا غم چرخ نهان كش كه پرده ساز خيال است
    چرخ نهان كش كه پرده ساز خيال است



  • پرده ى صبرم فراق يار برافكند
    فرقت آن يار غم گسار برافكند
    قفل غمش هجر يار غار برافكند
    سوى مژه گنج شاهوار برافكند
    نقب به گنج عزيز خوار برافكند
    خون دلم خاك را نگار برافكند
    قرعه ى غم دست روزگار برافكند
    بيخ و بن از باغ اختيار برافكند
    بخيه از آنم به روى كار برافكند
    غم به دل يك گره هزار برافكند
    داغ سياهش هزار بار برافكند
    بر دل سگ جان مرا غبار برافكند
    غم نمكم بر دل فگار برافكند
    لرزه ى دريا به كوهسار برافكند
    بر تن ماهى شكنج مار برافكند
    خواب به بختم پلنگ وار برافكند
    بست و به درياى انتظار برافكند پرده ى خاقانى آشكارا برافكند
    پرده ى خاقانى آشكارا برافكند


/ 529