نه به دولت نظرى خواهم داشت نه از آن روز فرو رفته ى عمر ميوه دارم كه به دى مه شكفد كرم شب تابم در تابش روز وه كه سد ره من جان و دل است نه نه كارم ز فلك نيك بد است شيشه اى بينم پر ديو و پرى از بر عالم گوساله پرست تير باران بلا پيش و پس است همه روز و شب عمرم خواب است روز اعمى است شب انده من بخت گويند كه در خواب خر است گر چه چون آب همه تن زرهم چون زره گرچه همه تن چشمم به زمستان چو تموز از تف آه خانه جان دارم و خوانچه سرخوان چارپايى دو سه و يك دو غلام نه جنيبت نه ستام و نه سلاح كاه برگى تن و جو سنگى صبراز فلك خيمه و از خاك بساط از فلك خيمه و از خاك بساط
نه ز سلوت ارى خواهم داشت پس پيشين خبرى خواهم داشت كه نه برگى نه برى خواهم داشت كه نه زورى نه فرى خواهم داشت كه به سدره مقرى خواهم داشت من هراس از بترى خواهم داشت من پى هر بشرى خواهم داشت رخت بر گاو رى خواهم داشت از فراغت سپرى خواهم داشت خواب شب مختصرى خواهم داشت كه نه چشم سحرى خواهم داشت مه نه دنبال خرى خواهم داشت نه اميد ظفرى خواهم داشت نه به ديدن بصرى خواهم داشت تاب خانه ى جگرى خواهم داشت كه نه طبخى نه خورى خواهم داشت چارپا هم بكرى خواهم داشت نز وشاقان نفرى خواهم داشت كاه و جو اين قدرى خواهم داشتوز سرشك آب خورى خواهم داشت وز سرشك آب خورى خواهم داشت