مطلع سوم - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

خاقانی شروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مطلع سوم





  • باز از تف زرين صدف، شد آب دريا ريخته
    شاه يك اسبه بر فلك خون ريخت دى را نيست شك
    با شاخ سرو اينك كمان، با برگ بيد اينك سنان
    ديده مهى برخوان دي، بزغاله ى پر زهر وى
    از چاه دى رسته به فن، اين يوسف زرين رسن
    آن يوسف گردون نشين، عيسى پاكش هم قرين
    زرين رسن ها بافته، در دلو از آن بشتافته
    چو يوسف از دلو آمده، در حوت چون يونس شده
    رنگ سپيدى بر زمين، از سونش دندانش بين
    زان پيش كز مهر فلك، خوان بره اى سازد ملك
    برق است و ابر درفشان، آيينه و پيل دمان
    در فرش عاج اينك نهان، سبزه چو نيلى پرنيان
    پيل است در سرما زبون، پيل هواى نيلگون
    كافور و پيل اينك بهم، پيل دمان كافوردم
    پيل آمد از هندوستان، آورده طوطى بي كران
    خيل سحاب از هر طرف رنگين كمان كرده به كف
    آن تير و آن رنگين كمان، طغراى نوروز است هان
    توقيع خاقان از برش، از صح ذلك زيورش
    خاقان اكبر كسمان، بوسد زمينش هر زمان داراى گيتى داوري، خضر سكندر گوهرى
    داراى گيتى داوري، خضر سكندر گوهرى



  • ابر نهنگ آسا ز كف، لولوى لالا ريخته
    اينك سلاحش يك به يك، در قلب هيجا ريخته
    آيينه ى برگستوان، گرد شمرها ريخته
    زانجا برون آورده پي، خون وى آنجا ريخته
    وز ابر مصرى پيرهن، اشك زليخا ريخته
    در دلو رفته پيش ازين، آبش به صحرا ريخته
    ره سوى دريا يافته، تلخاب دريا ريخته
    از حوت دندان بستده، بر خاك غبرا ريخته
    سوهان بادش پيش ازين، بر سبز ديبا ريخته
    ابر اينك افشانده نمك، وز چهره سكبا ريخته
    بر نيلگون چرخ از دهان، عاج مطرا ريخته
    بر پرنيان صد كاروان، از مشك سارا ريخته
    آتش ز كام خود برون، هنگام سرما ريخته
    كافور هندى در شكم، بر دفع گرما ريخته
    اينك به صحرا زين نشان طوطى است مانا ريخته
    باران چو تيرى بر هدف، دست توانا ريخته
    مرغان دل و عشاق جان، بر آل طغرا ريخته
    گوئى ز جود شه برش، گنجى است پيدا ريخته
    بر فر وقدش فرقدان، سعد موفا ريخته عادل تر از اسكندري، كو خون دارا ريخته
    عادل تر از اسكندري، كو خون دارا ريخته


/ 529